دهی جزء دهستان خرقان غربی بخش آوج شهرستان قزوین، واقع در شش هزارگزی شمال باختری آوج و 36هزارگزی راه عمومی. جلگه، معتدل و دارای 522 تن سکنه. آب آن از چشمه سار و رود خانه خررود. محصول آنجا غلات و بنشن. شغل اهالی زراعت و صنایع دستی آنان قالی و جاجیم بافی و راه آن مالرو است و از آب گرم ماشین می توان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی جزء دهستان خرقان غربی بخش آوج شهرستان قزوین، واقع در شش هزارگزی شمال باختری آوج و 36هزارگزی راه عمومی. جلگه، معتدل و دارای 522 تن سکنه. آب آن از چشمه سار و رود خانه خررود. محصول آنجا غلات و بنشن. شغل اهالی زراعت و صنایع دستی آنان قالی و جاجیم بافی و راه آن مالرو است و از آب گرم ماشین می توان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
حمدالله مستوفی گوید: ولایت لرستان دو قسم است. لر بزرگ و لر کوچک به اعتبار دو برادر که در قرب سنۀ ثلاثمائۀ (300 هجری قمری). حاکم آنجابوده اند. (تاریخ گزیده ص 537). و هم او گوید در ذکرعراق عجم: تومان لر بزرگ ولایتی معتبر است و در او چند شهرها شولستان فارس و کردارکان قهپایه المستان از حساب آنجاست. حقوق دیوانی که به اتابک میرود میگویند بیش از یکصد تومان میباشد اما آنچه اتابک به دیوان مغول میدهد نه تومان ویک هزار دینار است و مفصل آنکه او را از هر ولایت حاصل چنداست معلوم نیست. (نزهه القلوب ص 70). لرستان یعنی اراضی لرنشین مقارن استیلای مغول به دو قسمت تقسیم میشد، لر بزرگ و لر کوچک و بین مساکن لر بزرگ و شیراز ناحیۀ لرنشین ثالثی نیز وجود داشت که شولستان میگفتند. بجای شولستان امروز ممسنی و بجای لر بزرگ کوه گیلویه و بختیاری قرار دارد و لر کوچک همان است که حالیه هم آن را لرستان میگوئیم و هر یک از دو قسمت لر بزرگ و لر کوچک قبل از استیلای مغول تا مدتی بعد از برافتادن ایلخانان از خود امرای نیمه مستقلی داشته اند که بعضی از ایشان هم به مناسباتی مشهور شده اند و از آن جماعت عده ای یا به علت دخالت در ادبیات فارسی و یا در زد و خورد با سلسله های دیگر در تاریخ صاحب نام و نشانی شده اند ولی ذکر طوایف لر بزرگ و امرای ایشان بیشتر در تاریخ بمیان می آید تا لر کوچک چه این طوایف بین فارس و عراق عجم و عراق عرب و شولستان ساکن بوده و با اتابکان فارس و خلفای بغداد ارتباط داشته اند. و از همه مهمتر مساکن ایشان بر سر راه عراق عرب و دره های کارون و کرخه به فارس و سواحل دریا قرار داشته و غالب لشکرکشیها و رفت وآمدهای مردم ایران جنوب غربی با مغرب و عراق عرب بایستی از طریق مساکن آن طوایف صورت بگیرد، و همین اهمیت موقع جغرافیائی بلاد لر بزرگ خواهی نخواهی ایشان را درجریان زندگانی همسایگان ایشان وارد میکرده است در صورتی که اراضی لر کوچک بالنسبه دور افتاده بوده و آبادی و بلاد سر جاده های معتبر کم داشته است. فهرستی ازاتابکان و امرای لر بزرگ و مدت امارتشان ذیلاً نگاشته می شود و متذکر میگردد که اتابکان و لر بزرگ تا نیمۀ اول قرن نهم باقی بودند و آخرین ایشان که غیاث الدین کاوس نام داشت به دست سلطان ابراهیم بن شاهرخ تیموری برافتاد و سلسلۀ ایشان انقراض یافت: 1- ابوطاهر در حدود 550. 2- اتابک هزاراسب بن ابی طاهر تا 626. 3- عمادالدین پهلوان بن هزاراسب از 626 تا 642. 4- نصره الدین کلجه پسر هزاراسب از 642 تا 649. 5- تکله پسر هزاراسب از 649 تا656. 6- شمس الذین الب ارغو پسر هزار اسب از 656 تا 672. 7- یوسف شاه بن الب ارغو از 672 تا 688. 8افراسیاب بن یوسف شاه از 688 تا 695. 9- نصره الدین احمد بن یوسف شاه از 695 تا 730. 10- یوسف شاه دوم بن نصره الدین احمد از 730 تا 740. 11- افراسیاب دوم بن نصره الدین احمد از 740. 12نورالوردبن سلیمان شاه بن اتابک احمدتا 757. 13- اتابک پشنگ بن سلغرشاه بن اتابک احمد از 757 تا 792. 14- پیر احمد بن اتابک پشنگ از 792 تا 798. 15- ابوسعید بن پیر احمد تا 820. 16- شاه حسین بن ابی سعید از 820 تا 827. 17- غیاث الدین کاوس بن هوشنگ. (تاریخ مغول ص 442 و 443 و 448)
حمدالله مستوفی گوید: ولایت لرستان دو قسم است. لر بزرگ و لر کوچک به اعتبار دو برادر که در قرب سنۀ ثلاثمائۀ (300 هجری قمری). حاکم آنجابوده اند. (تاریخ گزیده ص 537). و هم او گوید در ذکرعراق عجم: تومان لر بزرگ ولایتی معتبر است و در او چند شهرها شولستان فارس و کردارکان قهپایه المستان از حساب آنجاست. حقوق دیوانی که به اتابک میرود میگویند بیش از یکصد تومان میباشد اما آنچه اتابک به دیوان مغول میدهد نه تومان ویک هزار دینار است و مفصل آنکه او را از هر ولایت حاصل چنداست معلوم نیست. (نزهه القلوب ص 70). لرستان یعنی اراضی لرنشین مقارن استیلای مغول به دو قسمت تقسیم میشد، لر بزرگ و لر کوچک و بین مساکن لر بزرگ و شیراز ناحیۀ لرنشین ثالثی نیز وجود داشت که شولستان میگفتند. بجای شولستان امروز ممسنی و بجای لر بزرگ کوه گیلویه و بختیاری قرار دارد و لر کوچک همان است که حالیه هم آن را لرستان میگوئیم و هر یک از دو قسمت لر بزرگ و لر کوچک قبل از استیلای مغول تا مدتی بعد از برافتادن ایلخانان از خود امرای نیمه مستقلی داشته اند که بعضی از ایشان هم به مناسباتی مشهور شده اند و از آن جماعت عده ای یا به علت دخالت در ادبیات فارسی و یا در زد و خورد با سلسله های دیگر در تاریخ صاحب نام و نشانی شده اند ولی ذکر طوایف لر بزرگ و امرای ایشان بیشتر در تاریخ بمیان می آید تا لر کوچک چه این طوایف بین فارس و عراق عجم و عراق عرب و شولستان ساکن بوده و با اتابکان فارس و خلفای بغداد ارتباط داشته اند. و از همه مهمتر مساکن ایشان بر سر راه عراق عرب و دره های کارون و کرخه به فارس و سواحل دریا قرار داشته و غالب لشکرکشیها و رفت وآمدهای مردم ایران جنوب غربی با مغرب و عراق عرب بایستی از طریق مساکن آن طوایف صورت بگیرد، و همین اهمیت موقع جغرافیائی بلاد لر بزرگ خواهی نخواهی ایشان را درجریان زندگانی همسایگان ایشان وارد میکرده است در صورتی که اراضی لر کوچک بالنسبه دور افتاده بوده و آبادی و بلاد سر جاده های معتبر کم داشته است. فهرستی ازاتابکان و امرای لر بزرگ و مدت امارتشان ذیلاً نگاشته می شود و متذکر میگردد که اتابکان و لر بزرگ تا نیمۀ اول قرن نهم باقی بودند و آخرین ایشان که غیاث الدین کاوس نام داشت به دست سلطان ابراهیم بن شاهرخ تیموری برافتاد و سلسلۀ ایشان انقراض یافت: 1- ابوطاهر در حدود 550. 2- اتابک هزاراسب بن ابی طاهر تا 626. 3- عمادالدین پهلوان بن هزاراسب از 626 تا 642. 4- نصره الدین کلجه پسر هزاراسب از 642 تا 649. 5- تکله پسر هزاراسب از 649 تا656. 6- شمس الذین الب ارغو پسر هزار اسب از 656 تا 672. 7- یوسف شاه بن الب ارغو از 672 تا 688. 8افراسیاب بن یوسف شاه از 688 تا 695. 9- نصره الدین احمد بن یوسف شاه از 695 تا 730. 10- یوسف شاه دوم بن نصره الدین احمد از 730 تا 740. 11- افراسیاب دوم بن نصره الدین احمد از 740. 12نورالوردبن سلیمان شاه بن اتابک احمدتا 757. 13- اتابک پشنگ بن سلغرشاه بن اتابک احمد از 757 تا 792. 14- پیر احمد بن اتابک پشنگ از 792 تا 798. 15- ابوسعید بن پیر احمد تا 820. 16- شاه حسین بن ابی سعید از 820 تا 827. 17- غیاث الدین کاوس بن هوشنگ. (تاریخ مغول ص 442 و 443 و 448)
یکی از رودهای کردستان است که آن را لیکوس نیز نام داده اند. صاحب تاریخ ایران باستان گوید: لیکوس را با زاب بزرگ یا علیا مطابقت داده اند رود پرآب لیکوس یا زاب در رود ایریس (شیل ایرماق) واقع در غرب کاپادوکیه (از قسمت های شرقی آسیای صغیر) فرومیریزد. (ایران باستان ج 2 ص 2122). و در ص 2144 همان کتاب آمده:پومپه (سردار بزرگ روم که در 66 قبل از میلاد پس از بستن پیمان عدم تعرض با پارتها با مهرداد اعلان جنگ داد) چون از رفتار لوکولوس آموخته بود که نباید داخل ارمنستان گردیده در بیغوله های این مملکت دچار آن همه مرارت شود، راه دیگری پیش گرفته مهرداد را تا رود لیکوس (زاب بزرگ علیا) تعقیب و کنار جنوبی رود مزبور را اشغال کرد، مهرداد هم در مقابل او اردو زد، در اینجا پومپه دسته ای فرستادکه راه عقب نشینی مهرداد را بگیرد و بعد منتظر شد تادستۀ دیگر راه ارمنستان را برای مهرداد سدّ کرد
یکی از رودهای کردستان است که آن را لیکوس نیز نام داده اند. صاحب تاریخ ایران باستان گوید: لیکوس را با زاب بزرگ یا علیا مطابقت داده اند رود پرآب لیکوس یا زاب در رود ایریس (شیل ایرماق) واقع در غرب کاپادوکیه (از قسمت های شرقی آسیای صغیر) فرومیریزد. (ایران باستان ج 2 ص 2122). و در ص 2144 همان کتاب آمده:پومپه (سردار بزرگ روم که در 66 قبل از میلاد پس از بستن پیمان عدم تعرض با پارتها با مهرداد اعلان جنگ داد) چون از رفتار لوکولوس آموخته بود که نباید داخل ارمنستان گردیده در بیغوله های این مملکت دچار آن همه مرارت شود، راه دیگری پیش گرفته مهرداد را تا رود لیکوس (زاب بزرگ علیا) تعقیب و کنار جنوبی رود مزبور را اشغال کرد، مهرداد هم در مقابل او اردو زد، در اینجا پومپه دسته ای فرستادکه راه عقب نشینی مهرداد را بگیرد و بعد منتظر شد تادستۀ دیگر راه ارمنستان را برای مهرداد سدّ کرد
دهی است از دهستان پشتکوه باشت و بابوئی بخش گچساران شهرستان بهبهان. واقع در 89هزارگزی شمال خاوری گچساران. دارای 120تن سکنه است. آب آن از چشمه و ساکنین از طایفۀ باشت و بابوئی هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی است از دهستان پشتکوه باشت و بابوئی بخش گچساران شهرستان بهبهان. واقع در 89هزارگزی شمال خاوری گچساران. دارای 120تن سکنه است. آب آن از چشمه و ساکنین از طایفۀ باشت و بابوئی هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی است جزء دهستان لواسان کوچک بخش افجۀ شهرستان تهران واقع در 4000 گزی خاور گلندوک. هوای آن سرد و دارای 207 تن سکنه است. آب آنجا از چشمه سار و رود خانه افجه تأمین میشود. محصول آن غلات. شغل اهالی زراعت. راه آن مالرو است. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
دهی است جزء دهستان لواسان کوچک بخش افجۀ شهرستان تهران واقع در 4000 گزی خاور گلندوَک. هوای آن سرد و دارای 207 تن سکنه است. آب آنجا از چشمه سار و رود خانه افجه تأمین میشود. محصول آن غلات. شغل اهالی زراعت. راه آن مالرو است. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)